نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: لجبازی و کینه توزی شدید همسرم

3314
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35665
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy لجبازی و کینه توزی شدید همسرم

    با سلام حمید هستم 34 ساله.3سال پیش از همسر اولم جدا شدم و سرپرستی 2 تا دخترم که 8 و 11 ساله هستند رو بر عهده دارم.سال بعد از جدایی با خواهر همسر سابقم که ایشون هم از همسرشون (یعنی از باجناق سابقم) جدا شده بودن،ازدواج کردم.
    همه چیز خوب بود تا بعد مدتی انتقام جویی همسر سابقم بر زندگی ما تاثیر گذاشت.و اختلافات ما پا گرفت،به طوری که در حال حاضر اختلاف و نارضایتی از زندگی الانمون از زندگی ثابقمون بیشتره.
    با این وجود به خاطر علاقه ی شدید و یکسری تفاهم های اساسی که در زندگی با هم داریم و اینکه میدونیم چشم همه به جدا شدن ماست،به هیچ عنوان قصد متارکه نداریم.
    اما با وجود تمام مشکلاتی که برامون پیش اومده همسرم به شدت کینه ای و مغرور و لجبازه
    به طوری که حتی مسائل قبل از ازدواجمون رو هم که کینه کرده یکسره مطرح میکنه توی بحث هامون
    هیچ کار من رو قبول نداره و یکسره از وجود و کارای من ایراد میگیره و خودش رو بالاتر میدونه و همیشه میگه (من هیچی کم نمیذارم برا زندگی ولی تو هیچی نیستی و هیچکاری نکردی))
    خیلی لجباز و اصلا اشتباهاتش رو قبول نداره و عذرخواهی کردن براش حکم قتل نفس داره.
    خدا نکنه که از من کلمه ای بشنوه.کاری ببینه یا هرچی انقدر این رو کینه میکنه که تا سالهای سال از ذهنش خارج نمیشه و همیشه تو سرم میزنه
    وجود بچه هام رو همش اضافی و آزار میدونه و همیشه این مسئله رو مطرح میکنه که یه فکری به حال بچه هات بکن،این در حالی که مادر بچه ها هم که از این بدتر کلا ولشون کرده و رفته پی زندگی خودش و همسرم از این قضیه بیشتر حرص میخوره و حس حسادتش بیشتر عصبیش میکنه(با وجود اینکه خاله ی بچه ها هم است)
    از طرفی من هم با خانواده خودم هم قطع رابطه کردم چون اونها جز ضرر و دخالت و حسادت چیزی برای من و زندگیم در طول سالها با ارمغان نیاوردن
    خلاصه الان هم مدتی هست که به خاطر یه بحث و جدل که الان حدود 2 ماه از قضیه میگذره و مقصر جریان هم 50،50 جفتمون بودیم و قضیه هم ختم بخیر شده ولی همسرم این جریان رو شدیدتر و بدتر از قبل کینه کرده و الان به شدت با من سرسنگین و حتی هر روز بحث میکنیم در موردش
    دو نفری که اینقدر به هم علاقه داشتیم و با عشق شروع کردیم.بعد 2 سال هر روز داریم آرزوی مرگ هم رو میکنیم،چون چاره ای دیگه برامون نمونده،جز سوختن و ساختن
    باید بگم بنده خیلی تا حالا کوتاه اومدم و خیلی بخشیدم و خیلی وقتها با اینکه مقصر نبودم عذرخواهی کردم و کوتاه اومدم ولی همسرم تا حالا این کارا رو نکرده
    توی تمام بحث ها و حرف زدنامون بی منطق ترین آدم دنیاست،خیلی ببخشید این رو میگم،نفهمترین زنیه که تو دنیا شناختم.
    همیشه توی دعوا ها و بحث ها آتیش بیار میشه و اوضاع رو با زبون تیز و برندش از اونی که هست بدتر میکنه
    بارها با صحبت ازش خواستم کوتاه بیاد و بذاره زندگی مثل قبل به خوشی و شادی بگذره و انقدر کینه ای نباشه و مسائل پیش پا افتاده رو کش نده و بزرگ نکنه،ولی خیلی بی منطقه.
    همین دیشب باز بحثمون شد و بابت دعوای 2 ماه پیشمون باز عقدش باز شد و کینه جویی کردو گفت من همینم تا آخر عمر کارها و حرفات یادم نمیره و ازت نفرت دارم.
    ولی من بیشتر نگران بچه هامم ،هرچند نگرانیی که دیر محقق شد ولی تنها امید به زنده بودنم هستن.نگران الان و آیندشونم
    متاسفانه گیر دو تا زن لجباز و کینه ای و بی منطق افتادم.دو تا خواهر که شدن دو تا غول افسار گسیخته کینه ای بالا سر من و بچه هام که نمیدونن دارن ما رو زیر پاهاشون هر روز له میکنن
    با تمام این اوصاف هنوز زنم زندگیم رو دوست دارم.هر روز انتظار میکشم کی کارم تموم بشه و بتونم زودتر برم خونه کنار همسرم و بچه هام
    ولی دیگه خیلی دارم صبر میکنم.دارم از درون له میشم.من فقط میخواستم زندگی کنم.یه زندگی خوب و آروم.ولی مثل اینکه نمیشه
    خودم کردم که لعنت بر خودم باد...

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27608
    نوشته ها
    109
    تشکـر
    36
    تشکر شده 41 بار در 33 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : لجبازی و کینه توزی شدید همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط hamidkarimi نمایش پست ها
    با سلام حمید هستم 34 ساله.3سال پیش از همسر اولم جدا شدم و سرپرستی 2 تا دخترم که 8 و 11 ساله هستند رو بر عهده دارم.سال بعد از جدایی با خواهر همسر سابقم که ایشون هم از همسرشون (یعنی از باجناق سابقم) جدا شده بودن،ازدواج کردم.
    همه چیز خوب بود تا بعد مدتی انتقام جویی همسر سابقم بر زندگی ما تاثیر گذاشت.و اختلافات ما پا گرفت،به طوری که در حال حاضر اختلاف و نارضایتی از زندگی الانمون از زندگی ثابقمون بیشتره.
    با این وجود به خاطر علاقه ی شدید و یکسری تفاهم های اساسی که در زندگی با هم داریم و اینکه میدونیم چشم همه به جدا شدن ماست،به هیچ عنوان قصد متارکه نداریم.
    اما با وجود تمام مشکلاتی که برامون پیش اومده همسرم به شدت کینه ای و مغرور و لجبازه
    به طوری که حتی مسائل قبل از ازدواجمون رو هم که کینه کرده یکسره مطرح میکنه توی بحث هامون
    هیچ کار من رو قبول نداره و یکسره از وجود و کارای من ایراد میگیره و خودش رو بالاتر میدونه و همیشه میگه (من هیچی کم نمیذارم برا زندگی ولی تو هیچی نیستی و هیچکاری نکردی))
    خیلی لجباز و اصلا اشتباهاتش رو قبول نداره و عذرخواهی کردن براش حکم قتل نفس داره.
    خدا نکنه که از من کلمه ای بشنوه.کاری ببینه یا هرچی انقدر این رو کینه میکنه که تا سالهای سال از ذهنش خارج نمیشه و همیشه تو سرم میزنه
    وجود بچه هام رو همش اضافی و آزار میدونه و همیشه این مسئله رو مطرح میکنه که یه فکری به حال بچه هات بکن،این در حالی که مادر بچه ها هم که از این بدتر کلا ولشون کرده و رفته پی زندگی خودش و همسرم از این قضیه بیشتر حرص میخوره و حس حسادتش بیشتر عصبیش میکنه(با وجود اینکه خاله ی بچه ها هم است)
    از طرفی من هم با خانواده خودم هم قطع رابطه کردم چون اونها جز ضرر و دخالت و حسادت چیزی برای من و زندگیم در طول سالها با ارمغان نیاوردن
    خلاصه الان هم مدتی هست که به خاطر یه بحث و جدل که الان حدود 2 ماه از قضیه میگذره و مقصر جریان هم 50،50 جفتمون بودیم و قضیه هم ختم بخیر شده ولی همسرم این جریان رو شدیدتر و بدتر از قبل کینه کرده و الان به شدت با من سرسنگین و حتی هر روز بحث میکنیم در موردش
    دو نفری که اینقدر به هم علاقه داشتیم و با عشق شروع کردیم.بعد 2 سال هر روز داریم آرزوی مرگ هم رو میکنیم،چون چاره ای دیگه برامون نمونده،جز سوختن و ساختن
    باید بگم بنده خیلی تا حالا کوتاه اومدم و خیلی بخشیدم و خیلی وقتها با اینکه مقصر نبودم عذرخواهی کردم و کوتاه اومدم ولی همسرم تا حالا این کارا رو نکرده
    توی تمام بحث ها و حرف زدنامون بی منطق ترین آدم دنیاست،خیلی ببخشید این رو میگم،نفهمترین زنیه که تو دنیا شناختم.
    همیشه توی دعوا ها و بحث ها آتیش بیار میشه و اوضاع رو با زبون تیز و برندش از اونی که هست بدتر میکنه
    بارها با صحبت ازش خواستم کوتاه بیاد و بذاره زندگی مثل قبل به خوشی و شادی بگذره و انقدر کینه ای نباشه و مسائل پیش پا افتاده رو کش نده و بزرگ نکنه،ولی خیلی بی منطقه.
    همین دیشب باز بحثمون شد و بابت دعوای 2 ماه پیشمون باز عقدش باز شد و کینه جویی کردو گفت من همینم تا آخر عمر کارها و حرفات یادم نمیره و ازت نفرت دارم.
    ولی من بیشتر نگران بچه هامم ،هرچند نگرانیی که دیر محقق شد ولی تنها امید به زنده بودنم هستن.نگران الان و آیندشونم
    متاسفانه گیر دو تا زن لجباز و کینه ای و بی منطق افتادم.دو تا خواهر که شدن دو تا غول افسار گسیخته کینه ای بالا سر من و بچه هام که نمیدونن دارن ما رو زیر پاهاشون هر روز له میکنن
    با تمام این اوصاف هنوز زنم زندگیم رو دوست دارم.هر روز انتظار میکشم کی کارم تموم بشه و بتونم زودتر برم خونه کنار همسرم و بچه هام
    ولی دیگه خیلی دارم صبر میکنم.دارم از درون له میشم.من فقط میخواستم زندگی کنم.یه زندگی خوب و آروم.ولی مثل اینکه نمیشه
    خودم کردم که لعنت بر خودم باد...
    متاسفم که هیچ جوابی برای شما ندارم چون همزمان با خوندن ادامه ی متن ذهنم رو اول متن قفل کرده یعنی ازدواج با خواهرزنتون
    من نحوه ی زندگی شمارو نمیدونم ولی تو زندگیای امثال من خانواده نقش مهمی داره ینی چیزی که باعث استحکام و به قول شما زندگی آروم و بی دغدغه،پایدار و زیبا میشه، یکی از ارکانش خانواده هان
    که شما خودتون که با خانوادتون قهرین
    خانواده همسرتونم که مسلما از هم گسیخته شده...چی بگم والا...
    تو دید من یکی که سخته انسجام دادن به زندگیتون...
    من بیشتر نگران دختراتونم و برای اینکه خودتونم نا امید نکنم به نظرم با توجه به شرایطتون حتما پیش یه مشاور خانواده ی خوب و حضوری برید

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : لجبازی و کینه توزی شدید همسرم

    چرا با خواهر همسرتون ازدواج کردید؟

    یعنی ایشون مشکلی نداشتن با این قضیه؟

    یا خود شما ؟؟؟؟

    یه جورایی قابل هضم نیست این مسئله

    و به قول مبینا انقدر آدم قفل میشه رو این قسمت که دیگه نمیتونه رو بقیه چیزا نظر بده

    حتما همسرتون به مشاوره احتیاج دارن و حضوری باید مراجعه کنن

    خودتون هم بهتره همراهشون برید

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35665
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لجبازی و کینه توزی شدید همسرم

    هیچکسی اوایل با ازدواج ما مخالف نبود،حتی خانوادش
    یکی از دلایل ازدواج ما بچه ها بودن.چون مادرشون با توجه به خیانتی که قبل از طلاق به زندگیمون کرد اونا رو ول کرد
    فکر میکردم خاله بچه ها مثل مادرشون میشه

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35665
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لجبازی و کینه توزی شدید همسرم

    هیچکسی اوایل با ازدواج ما مخالف نبود،حتی خانوادش
    یکی از دلایل ازدواج ما بچه ها بودن.چون مادرشون با توجه به خیانتی که قبل از طلاق به زندگیمون کرد اونا رو ول کرد
    فکر میکردم خاله بچه ها مثل مادرشون میشه


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ارجحیت عروسک بازی نسبت به ماشین بازی برای پسرها!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 04-29-2022, 02:21 PM
  2. تغذیه بدن سازی:ماهیچه سازی
    توسط ali001 در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 05-29-2017, 12:02 PM
  3. رابطه مجازی
    توسط bita123 در انجمن عشق و دوست داشتن
    پاسخ: 14
    آخرين نوشته: 01-30-2016, 10:48 PM
  4. تکنیک رها سازی عاطفی (eft)
    توسط mahastey در انجمن عدم تفاهم
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-05-2015, 04:51 PM
  5. رفیق بازی و دخالت خانواده شوهر
    توسط زری62 در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: 01-27-2015, 12:45 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد